دانشگاه و ویروس منحوس "آمریکازدگی" (دانشگاه اسلامی ؛ مردمی، کارآمد ، انقلابی)
سالگشت فتح لانه جاسوسی آمریکا _ قیام دانشجویی و خط غربگرا در جمهوری اسلامی_ دانشگاه اصفهان _ ۱۳ آبان ۱۳۹۴
بسمالله الرحمن الرحیم
چون 13 آبان است و بحث سالگرد فتح لانه جاسوسی آمریکاست و دوباره بحث رابطه با آمریکا و مذاکره با آمریکا به تناسب این ایام و سالگرد و هم به تناسب شرایط خاص کشور در این بحث مذاکرات دوباره سؤالات تکرار میشود و پاسخها هم باید تکرار شود. در عین حال، شرایط خاص جدیدی هم در جهان و هم در منطقه حاکم است که اتفاقاً یک سر آن آمریکا و یک سر آن ما هستیم و به یک معنا دوباره جهان دوقطبی شده است قطب سرمایهداری غرب به رهبری آمریکا و جهان اسلام و اسلامگرایی به رهبری انقلاب اسلامی ایران طبیعی است که دوباره سؤالها و جوابها مطرح شود. برای یکی دو نسل پیش از شماها، اساتید مکرّم را عرض نمیکنم بیشتر دانشجویان را میگویم برای یکی دو نسل پیش شما اصلاً احتیاج به صحبت و استدلال نداشت، مرگ بر آمریکا یا مرگ بر شاه، مرگ بر اسرائیل، چون اینها را نسلهای قبل با خون و گوشتشان چشیده بودند و تجربه کرده بودند، شلاق تحقیر و ستم، استثمار، دیکتاتوری، شکنجه و غارت را، که اتاق فرمان آن آمریکاییها بودند زیر دست آنها انگلیسیها و اسرائیلیها بودند و زیر دستشان شاه و دربار و کل حاکمیت بود و زیر دست همه اینها ملت ایران بود. واقعاً 30- 40 سال پیش اصلاً کسی تصور نمیکرد که مگر مرگ بر آمریکا گفتن احتیاج به دلیل دارد؟ چه استدلالی میخواهد؟ زیر پوتین و شلاق اینها بودیم، و غیر از ما دهها ملت دیگر در جهان همین وضعیت را داشتند چنان که الآن هم بسیاریشان دارند. چه نیازی بود و نیازی هست به استدلال در مورد این که مرگ بر آمریکا گفتن و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر اسرائیل گفتن، اینها با چه استدلالی صورت میگیرد؟ مثل این که این زندانی در زنجیر، زیر شلاق از او بپرسند که چرا مرگ بر شکنجهگر میگویی یا این که با شکنجهگر رابطه داشته باش. خب رابطه داشتهایم! دهسال رابطه ارباب رعیتی داشتیم! رابطه جلاد و شهید داشتیم، رابط غارتگر و غارتشده، رابطه گرگ و برّه، رابطه مستکبر و مستضعف، ارباب و رعیت، شاه و گدا، این رابطه چند دهه بود، هزاران هزار شهید دادیم تا این رابطه نباشد یا رابطه برابر باشد یعنی اینها مثل آدم بقیه ملتها در ردیف خودشان و خودشان در ردیف بقیه ملتها مثل بقیه دولتها و ملتها ببینند. مثل آدم با بقیه حرف بزنند در مناسبات سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از موضع برابر حرف بزنند نه از موضع ارباب! و لااقل از ملت عذرخواهی کنند و جبران کنند لااقل صدها میلیارد پول این ملت که هنوز در آمریکاست برگردانند و توطئههایشان را ادامه ندهند. این که میگویند گذشتهها گذشته اولاً گذشته نگذشته بلکه ادامه دارد و آمریکا دارد همان کارها را ادامه میدهد. آمریکا عوض نشده، یک عده اینجا عوض شدند فکر میکنند آمریکا عوض شده، شما عوض شدید. این آمریکا همان آمریکاست و از زمان امام بدتر عمل میکند. زمان امام(ره) اینها جرأت نکردند که به هیچ کشور اسلامی مستقیم حمله نمیکردند. در این دههها دو – سهتا کشور اسلامی را عراق و افغانستان و سوریه را به خاک و خون کشیدند و نابود کردند. آمریکا، آمریکاتر شده است. هیچ نه شعارها و حرفهایش را پس گرفته نه روش خود را عوض کرده و خودش را رسماً کدخدای عالم میداند. یک عده این طرف او را کدخدا میدانند. او میگوید ما کدخداییم اینها هم میگویند بله این کدخداست ببینیم کدخدا چه میگوید! این مشکل ماست. آمریکاییها برنامهای چیده بودند که – نه الآن از همان زمان انقلاب – هم رژیم شاه و هم اپوزیسیون روشنفکری و مخالفین و منتقدین شاه، هر دو باید در چارچوب آمریکا عمل کنند و لذا کاری کرده بودند از این جریانهای ملی- مذهبی، روشنگرا، ملیگرا، ناسیونالیست و لیبرال دموکرات که در مبارزات بودند و کم و بیش علیه شاه بودند اینها میرفتند پیش آمریکا و از شاه شکایت میکردند! کاری کردند که هر شاه رژیم دیکتاتور پیش اینها هم باید به غارت کشور کمک کند و هم شاه باید برود شکایت ملت را پیش آمریکا بکند از این طرف، حالا سند آن را برایتان میخوانم – در یکی از اسنادشان است – به اصطلاح مبارزین روشنفکرین ملی و مذهبی ما، آنها هم بروند پیش آمریکا لانه جاسوسی از شاه پیش آمریکا شکایت کنند. این بازی را راه انداختند هنوز هم ادامه میدهند. امام(ره) این بازی را بهم زد. گفت یک جا بگویید هم مرگ بر شاه و هم مرگ بر آمریکا. این بازی را امام(ره) برهم زد. ببینید چون روز 13 آبان است بهترین کار خواندن اسناد است. تاریخ 25/مهر/ 57 یعنی هنوز انقلاب پیروز نشده و وسط انقلاب هستیم بعد از قضایای 17 شهریور است که هزاران نفر از مردم را در خیابانهای تهران زیر نظر مستقیم آمریکا و اسرائیل، افسران شاه، رژیم شاه به مسلسله بست. چند هزار آدم در خیابان درو شدند. حدود 30- 40 روز از این قضیه گذشته است، فکر کردند انقلاب تمام شد و مردم ترسیدند دیدند مردم هنوز دارند همینطور میآیند. و خانمها هم بدانند در 17 شهریور صف جلوی درگیری خانمها بودند یعنی اولین شهدا که به مسلسل بسته شدند زنان بودند. جلوی صف که به نیروهای نظامی شاه و آمریکا، میگفتند اگر میخواهید بزنید، شما میخواهید این ملت را بترسانید و فکر میکنید ما زنها بیشتر از مردها میترسیم ما صف جلو میایستیم اول ما را بزنید، اینها باعث شد که شاه و آمریکا به کلی ترسیدند. حالا آمده در این، دوتا سند پشت سر هم منتشر شده است. در جلد 3 اسناد لانه جاسوسی است، متأسفانه اصلاً در بازار هم نیست و آن را جمع کردند. این را من عادی نمیدانم، چیز به این مهمی را جمع میکنند؟ این توطئه است. در آمریکا و غرب این ممنوع و جرم است، اینها که از آزادی بیان میگویند اگر با این کتاب به آمریکا بروید بخصوص با نسخه انگلیسی آن، بازدداشت میشوید. در ایران هم مثل این که جرم شده است، هیچ جا نیست وهیچ کس نمیداند. دوتا سند پشت سر هم است، یکی صفحه 242 و 243 تحت عنوان خط میانه؛ خط میانه خطی بود که سازمان سیا سرویس اطلاعاتی آمریکا در اسناد لانه میگوید اینهایی که در انقلاب هستند و در جمهوری اسلامی مسئولیت دارند، روحانی، دانشگاهی، ملیگرا، ناسیونالیست، مذهبی، سکولار، کمونیست، همهشان را، ما اینطوری تقسیم نمیکنیم به شعارهایشان و ایدئولوژیهایشان کاری نداریم ما یک تقسیم دووجهی داریم افراطی و میانهرو؛ در رأس افراطیون مینویسد میگوید شخص آیتالله خمینی، و یک عده تیپهای انقلابی و حزباللهی اینها افراطیون هستند. در حکومت روشنفکر و آخوندش، یک عده هستند اینها میانهرو و متعادل هستند و طرفدار رابطه با آمریکا و طرفدار همکاری با آمریکا هستند. اینها معتقدند شعار مرگ بر آمریکا شعار انحرافی و شعار خطرناک است و فقط رابطه دوستانه با آمریکا و غرب میتواند کاری کند که کشور پیش برود ما بتوانیم سر کار بمانیم و پیش برود. تفاوت ما با زمان شاه، فقط در حد دموکراسی کمی بیشتر، نه آن خفقان و دیکتاتوری، یک انتخابات نسبتاً آزادتری و آزادی باشد – چون زمان شاه انتخابات واقعی نبود – رژیم سلطنت رفت، ضمن این که اینها قبل از انقلاب هم، همهشان میگفتند رژیم سلطنت بماند حتی شاه هم بماند منتهی یک کمی دموکراتیک رفتار کند، یعنی غیر از امام هیچ کس نمیگفت شاه باید برود. همه گروهها! در روحانیون کسانی بودند - در اسناد لانه است – که حاضر شدند با آمریکا علیه امام کودتا کنند. نهضت آزادی، جریان ملی – مذهبی که امام(ره) بعد از انقلاب، کل حکومت را به مرحوم بازرگان سپرد که گفت ما نمیخواهیم آخوندی باشد شما اداره کنید ما نظارت میکنیم. جبهه ملی، رهبر ملیگراها، در بازار، گروههای فلان که در اسناد، اسم انواع و اقسام گروهها هست همه اینها قبول داشتند که روشنفکران، که شاه نمیشود برود یعنی چه که شاه باید برود، رژیم سلطنت را که اصلاً بحثش را نکنید رژیم سلطنت باید باشد، شاه هم باید باشد یک مقدار اصلاح شود، یک مقدار دموکراتیک شود. شاه به علاوه کمی اصلاحات؛ دیگر خیلی آن آخرهایش که دیدند شاه متزلزل شده دارد فرار میکند گفتند رژیم سلطنت به علاوه کمی اصلاحات! به جایش فرزندش بیاید ولی دموکراتیک. ولی امام(ره) از اول گفت شاه باید برود بلکه رژیم سلطنت باید برود و دست آمریکا را هم باید در ایران و کل منطقه قطع کرد، ما باید آمریکا را از کل جهان اسلام و منطقه بیرون کنیم. این شعارها یعنی شعارهای افراطی. این که بعضی از بزرگان و آقایان در همین ایام دیدم در رسانهها دیدم فرمودند که این جمله که "تحریم ما را قویتر میکند" این حرف افراطیون است این مفهوم بیش از ده بار صریح از طرف امام(ره) گفته شده است. صریح میگویند اینها افراطیون هستند! نه این که امام عاشق تحریم باشد و دنبال تحریم باشد ولی میگفت شما از حقوقتان پایین نیایید تحریم شد ضرر نمیکنید ما تا وابسته باشیم رشد نمیکنیم تا تحریم نشویم مستقل نمیشویم وقتی به ما ندادند مجبور میشویم خودمان بسازیم و الا تا آخر مترجم، واردکننده، مصرف کننده و وابستهایم. این حرف امام است، امام 10- 15 بار این حرف را زد، ما لانه جاسوسی را گرفتیم و آمریکا دیگر جرأت ندارد... اگر بیاید ما کل منطقه را به آتش میکشانیم. امام گفت نمیگذاریم یک قطره نفت از اینجا مصادره بشود. امام گفت اگر به ایران حمله کنی جنگ جهانی را شروع میکنیم، خب اینها حرفهای امام است و با ملاک بعضیها اینها افراطی است. کسی که میگوید در تمام جهان هستههای حزبالله تشکیل میدهیم خب افراطی است دیگه! در وصیتنامهشان میگوید به تمام جوانان مسلمان در کشورهای اسلامی وصیت میکنم که انقلاب کنید و همه حکومتهایتان را سرنگون کنید. دیگر از این افراطیتر چیزی میشود؟ دارد میگوید تمام رژیمها را سرنگون کنید و یک حکومت جهانی اسلامی باید درست کنید. میگوید اسرائیل باید از بین برود. حالا خود یاسرعرفات بریده، رهبر ساف، سازمان آزادیبخش فلسطین، خودش تسلیم شده و بریده، گفته هم فلسطین و هم اسرائیل! آخرش گفتند فلسطین زیر سایه اسرائیل، آخرش عرفات انقلابی شد رئیس پلیس پاسگاه اسرائیلیها! که بعد امام گفت عرفات هم خائن است. خب کسی که اینطوری حرف میزند طبق منطق خیلیها از آقایان و افراد سابقاً انقلابی و لاحقاً تجدید نظر کرده، امام رهبر تمام افراطیون عالم است. هیچ کس در عالم سیاست نه زمان انقلاب و نه پس از انقلاب، طبق این مبانی و طبق این ملاکها، از امام افراطیتر نبوده است. میگوید ما دست آمریکا را در کل جهان اسلام قطع میکنیم. میگوید ما سلمان رشدی در کتابش به پیامبر(ص) توهین کرده، حکم او اعدام است. ناشر آن هم حکمش اعدام است. از این به بعد ما اینیم! تا حالا هرچه خواستید از بالا به پایین نگاه کردید تف در صورت ما انداختید، به اصول ما اهانت کردید، به پیامبر اهانت کردید، غارت هم کردید، توهین هم کردید، باز ما باید از شما تشکر هم بکنیم؟ آن دورهها تمام شده است. از این به بعد یکی میزنید دوتا میخورید! تا برسیم به یک مرحلهای که هرکی یکی بزند یکی بخورد. خب اینها حرفهای امام است و از این حرفها خیلی تندتر زده است. اسناد لانه از همان موقع سال 57 میگوید خمینی افراطی است و متأسفانه رهبری این نهضت دست افراطیون افتاده است! میگوید با خمینی و افراطیها که مدام مرگ بر شاه و مرگ بر آمریکا میگویند با اینها نمیتوانیم کار کنیم. خب حالا باید چه کار کنیم؟ میگوید برویم سراغ روشنفکران و آخوندها و حکومتیهایی که در جمهوری اسلامی هستند ولی میانهرو و طرفدار رابطه با آمریکا هستند، رابطه با آمریکا هم معلوم است که رابطه برابر نیست همان رابطه ارباب و رعیتی است منتهی یک مقدار لطیفتر شده است. در یک سند، 13 اکتبر 1978 ، 25 مهر، میگوید – اسم یک آقایی را میبرد که حالا که فوت کرده نام او را نمیبرم – این وزیر موقت بود یعنی اولین وزیر ارشاد جمهوری اسلامی بود. ایشان و همکارانشان دو – سه نفر هستند از رهبران نهضت آزادی که آن آقا هم فوت کرده است. اسمهایشان را میگویم چون اینها سند است دولت موقت رحمتالله مقدم مراغهای از طرف نهضت رادیکال ملیگرا و روشنفکران حقوق بشری طرفداران دموکراسی و حقوق بشر، حالا این مقدم مراغهای بعد از انقلاب شده استاندار آذربایجان. بعد اسنادش از لانه درآمده که این از سال 1340 جاسوس سیا است. یعنی از 17 سال قبل از انقلاب با سیا دارد کار میکند. یکی دیگرشان نزیه است وزیر نفت جمهوری اسلامی است که اسناد آن از لانه درآمده که این جاسوس سیا است. بعضی از اینها در مجلس خبرگان اول آمدند، در قانون اساسی، جزو مخالفین درجه اول با اصل ولایت فقیه بودند یکیاش همین مقدم مراغهای و نزیه بود که بعد اسنادشان آمد. سخنگوی بعد از انقلاب و معاون نخستوزیر امیرانتظام جاسوس رسمی سازمان سیا بود و در این اسناد میگوید فلان جلسه را تشکیل دادیم طرف آمده سخنگوی دولت انقلاب است میگوید آمده در جلسه، مست است! سخنگوی دولت جمهوری اسلامی عرقش را خورده توی جلسه آمده مست است و بعد گفتیم بگذاریم یک مقدار بگذرد حالش بهتر بشود بفهمد که چه دارد میگوید! نمیفهمد گیچ است. اینها آمدند. قم رساله داشت، مقلد داشت، پسر و دامادش روی خود ایشان اثر گذاشتند، او را در یک پروژهای بردند که کمونیست هست، سلطنت طلب و ساواکی هست، چپ هست، لیبرال هست، ملیگرا هست، ملیگرای مذهبی هم هست، در همه جریانات دست میاندازند و آدم شکار میکردند. پروژه تعریف میکردند که هم در این پروژه مرجع تقلید و آخوند باشد توی قم! هم لیبرال مذهبی باشد، هم غربگرا باشد هم چپ ضد غرب! همه را در این پروژه تعریف میکردند. ببینید چقدر قضیه پیچیده است. به عنوان نماینده حقوق بشر آمدند توی لانه جاسوسی با آمریکا راجع به حقوق بشر همفکری کنند که راجع به حقوق بشر چه کار کنیم؟ خیلی جدی است! اینقدر آدم احمق! با قدرتی که منشأ همه دیکتاتوریها و کودتاها و شکنجهها و غارتها در منطقه است. رهبر جبهه امپریالیزم جهانی است بلند شوند بروند به عنوان مذهب میانهرو، لیبرال مذهبی، میانهروهایی که طرفدار رابطه با غرب هستند طرفدار حقوق بشر هستند بلند شوند بروند به سفارت آمریکا، در لانه جاسوسی، چه زمانی؟ درست وقتی که چند هفته پیش هزاران نفر در خیابانهای تهران به مسلسل بستند زیر نظر همین آمریکاییها. خودش میگوید میگویند در میدان ژاله بین 3 تا 4 هزار نفر کشته شدند. بعد میگوید یکی از همین آقایان – اسم آن را میآورد – میناچی که وزیر ارشاد جمهوری اسلامی بود مخالفت خمینی با شاه را افراطی خواند! اینها مسئولین ما شدند. یعنی سازمان سیا را ببین، انقلاب علیه شاه شده، در جمهوری اسلامی تا این حد نفوذ کرده است. حالا از شما میپرسم به نظر شما الآن این خبرها نیست، وقتی 30 و چند سال پیش با آن امکانات تا این حد نفوذ کردند الآن در بعضی از نهادهای مسئولین جمهوری اسلامی، در دانشگاه او حوزه، این طرف و آن طرف اینها آدم ندارند؟ امکان چنین چیزی هست. در اسناد لانه میگوید حداقل ده تا گزارشگر هر روز از دانشگاه تهران به آنها گزارش میدادند که بعضی از اینها استاد دانشگاه بودند، بعضی از اینها کارمند دانشگاه بودند، آن موقع! از دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه ملی، دانشگاه شریف، دانشگاه مشهد، شیراز، اصفهان، در دانشگاهها جاسوس و آدم داشتند. در حوزه آدم داشتند. در حکومت اولین دولت بعد از انقلاب آدم داشتند. اینها همه مبارز بودند جزو مبارزین بودند هیچ کدام از اینها ساواکی و شاهی نبودند همه جزو مخالفین و منتقدین شاه بودند. شما فکر میکنید الآن این نفوذها و این کارها نیست؟ خیلی اتفاقات میافتد که ما خیال میکنیم عادی افتاده است در حالی که اینها دارند این کارها را میکنند و ما غافلیم! میگوید وزیر دولت موقت گفت که این مخالفت خمینی با شاه افراطی است باید یک کاری کنیم رهبران کسانی باشند مثل آیتالله شریعتمداری که مذهب میانهرو را قبول دارند نه افراطی، معتدل هستند. میگوید از طرفداران ملی مذهبیها و جریانهای لیبرال مذهبی، میانهروها، عقلا، از اینها پرسیدم مسئول قرارگاه سازمان سیا در تهران، از آنها پرسیدم که به نظرتان چه میشود؟ انقلاب به کجا میرسد؟ شاه سقوط میکند؟ هنوز شاه بود. و آیا بعد از این که چی بشود قضیه نفت اسرائیل چه میشود؟ حالا اینها پیش آنها آمدند راجع به حقوق بشر شکایت کنند که بیایند حقوق بشر را فلان کنند، او هم اولین دغدغهاش این است که اگر شاه سقوط کند قضیه نفت اسرائیل چه میشود که از ایران تأمین میشد؟! حقوق بشر اینها حقوق اسرائیل است. اینها گفتند متأسفانه در این جاها کاری از ما برنمیآید چون خمینی از اولین کارهایی که بکند قطع نفت اسرائیل است. خب آمدند پیش آمریکا از شاه شکایت میکنند. حالا از آن طرف، فردای آن روز، همین آدم میگوید من با شاه یک ملاقات داشتم، ما هر چند وقت یکبار ملاقات داشتیم و به شاه میگفتیم این کارها باید بشود، این کارها نباید بشود. طبقهبندی خیلی محرمانه بود. تاریخ 18/ اکتبر / 1987 ، 26/ مهر؛ روز بعد از این ملاقات، موضع: ضرورت توضیح دموکراسی برای توده ایرانی. مردم ایران احمقاند، عقبماندهاند! دموکراسی سرشان نمیشود نمیفهمند. حقوق بشر نمیفهمند با شاه گفتگو کردیم که چه کار کنیم مردم ایران شعور پیدا کنند دیگر انقلاب نکنند و ادامه ندهند. دنبال یک افراطی راه نیفتند. میگوید سُلارز نماینده کنگره از آمریکا آمده بود که بررسی کنیم که برای کنگره از وضعیت ایران گزارش ببرد. با شاه ملاقات داشتیم، من و با نماینده کنگره آمریکا با شاه، سه نفری ملاقات داشتیم. این نامه را برای وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن دیسی نوشته است و رونوشت برای سفارت آمریکا در لندن؛ که یک قرارگاه اروپایی برای مبارزه با امام تشکیل داده و با پاریس در ارتباط هستند. شما میدانید سیا و سرویسهای جاسوسی با پیشنهاد بختیار سهتا طرح ترور در پاریس علیه امام داشتند که سه بار تا مرحله اجرا رفتند که امام را در پاریس نوفل لوشاتو ترور کنند. بعد خودشان به این جمعبندی رسیدند که اگر امام الآن به مرگ طبیعی هم از دنیا برود اینها تقصیر ماه میاندازند چه برسد که بخواهیم این کار را بکنیم! اگر این برود دیگر ایران قابل کنترل نیست. ولی امیدی هست که با انقلابیها سازش کنیم و یا اگر اینها سر کار بیایند عرضه ندارند حکومت اداره کنند چون در اسناد پیشبینی میکند و میگوید تخمینی که ما میزنیم حداکثر سه سال رژیم خمینی میماند! – در اسناد لانه میگوید – در یک صورت هم که فلان اتفاق افتاد بیفتد 5 سال میماند! یک سال دیگر سال 58 میگوید وضع اقتصاد و گرانی آن قدر زیاد است که ما پیشبینی میکنیم تا یک سال و نیم دیگر مردم به کف خیابان بیایند و برای این مشکلات اقتصادی تظاهرات کنند و علیه خمینی شعار بدهند یعنی سال 58 پیشبینی میکند که آخر سال 59 انقلاب علیه امام بشود بخاطر مشکلات اقتصادی.
حالا در این ملاقات، ببینید روشنفکر به اصطلاح ملیگرای حقوق بشری ما عادتش میدهند که بیاید سفارت آمریکا پیش ارباب از نوکر شکایت کند که آقا ببخشید این نوکرتان 30- 40 روز زد چندین هزار نفر را کشت. درس حقوق بشر از آمریکا میگیرید؟ شاه هم جالب است اینقدر این شاه الاغ است در آن جلسه با اینها همین حرفها را زده است. – گوش کنید ببینید چه میگوید – میگوید طبق ملاقات رسمی با شاه در 17 اکتبر نماینده کنگره از شاه پرسید در اوضاع فعلی چه کمکی از دست ایالات متحده برمیآید برای این که شما را حفظ کنیم؟ و این انقلاب را سرکوب کنیم؟ شاه بعد از تأمل کوتاهی گفت شما که هر خدمتی میتوانستید کردید، در واقع ما در خدمت شما بودیم هر کاری هم از دستتان برمیآمد هم ما و هم شما کردید متأسفانه اینها دارند قویتر میشوند. منتهی ما یک مشکلی داریم و آن این است که به توده مردم ایران یاد بدهید که دموکراسی یعنی چه؟ حقوق بشر یعنی چه؟ یعنی شاه آقا معلم حقوق بشر و دموکراسی شده است، 30- 40 روز بعد از این که هزاران نفر از مردم را زدند در خیابانهای تهران کشتهاند. آمریکا هم آقامعلم سرمعلم دموکراسی و حقوق بشر است میگوید به اعلیحضرت گفتیم چه کار کنیم مردم ایران از نظر سیاسی عقبماندهاند اینها چه میفهمند حقوق بشر چیست؟ دموکراسی چیست؟ شاه گفت افکار عوام ایرانی درباره دموکراسی مخشوش است این ملاها قرآن را طوری تفسیر میکردند که نتیجهاش این شد که دموکراسی یعنی تساوی در مالکیت اقتصاد. دموکراسی یعنی عدالت. اینها چه میفهمند دموکراسی یعنی چه؟ اینها شعار عدل علی میدهند چون اولین شعارهای انقلاب این بود که استقلال آزادی، حکومت عدل علی. برادری، برابری، حکومت عدل علی. استقلال آزادی، بعد شد حکومت اسلامی. جمهوری اسلامی تا پاییز یعنی پاییز امام گفت که از این به بعد بگویید جمهوری اسلامی، یعنی حکومت اسلامی باید محتوای آن باشد، شکل آن جمهوری باشد که مردم رأی بدهند بیایند.
خب میگوید ملاها قرآن را طوری تفسیر میکردند که مفهوم دموکراسی هم عوض شد. و عوامفریب بودند، تفسیری ارائه کردند که بر حقوق همه، حتی اقلیتها تأکید داشتند و دموکراسی، آزادی که اینها میگویند ته آن ترجمهاش آنارشیزم است. بعد میگوید شاه امید داشت ما بتوانیم روشن کنیم که دموکراسی حاکمیت قانون، حاضر است واقعاً انتخابات برگزار کند. حالا چه زمانی؟ بعد از این که زده هزاران هزار مردم را کشته، آن آخرها میگفت که مردم صدای انقلابتان را شنیدم، زندانیان سیاسی را من آزاد میکنم، انتخابات برگزار میکنم، بعضی از مسئولین حکومتیاش را مثل هویدا بعداً بازداشت کرد و به زندان انداخت که نمایش بدهد اینها خراب بودند من خوب بودم. آمریکا خوب است، شاه هم خوب است این رده دوم و سوم فساد کردند ببینید که چندتایشان را زندان انداختیم که گیر افتادند تا انقلاب، اکثرشان گیر انقلابیون افتادند و بعضیهایشان با کمک بختیار و همین جریان نهضت آزادی و جریانهای ملیمذهبیها فرار کردند یک عده هم مثل هویدا گیر افتادند که اعدام شدند. آنها هم نمیخواستند اعدام شوند، این مرحوم آقای خلخالی در خاطراتشان خواندم ایشان میگوید من آمدم دیدم که اینها جلسه گذاشتند که میخواهند هویدا و نصیری رئیس ساواک را، همه را آزاد کنند بروند برای این که آمریکا و غرب میگویند حقوق بشر! امام هم میگفت چطوری است که وقتی چندهزارتا آدم را در خیابان به مسلسل میبندند در زندانها ناخنها را میکِشند، زنده زنده آدمها را میسوزانند حقوق بشر نیست حالا که میخواهند 4تا از اینها را اعدام کنند یک دفعه حقوق بشر و دموکراسی و وابشرا سر میدهند! امام میگفت محلشان نگذارید و طبق قانون و دادگاه، هرکس که حکمش مجازات است مجازاتشان کنید. هویدا محکم گفته بود من آزاد میشوم چون داخل خود جمهوری اسلامی هم آدمهای عقلا و میانهروها هستند. غرب و آمریکا هم از ما حمایت میکند، مشکل حل است! آن وقت در خاطراتش نوشته – هویدا فساد اخلاقی داشت اینها حاکمان این مملکت بودند اهل همجنسبازی و لواط بود. طولانیترین نخستوزیر زمان شاه است 14 سال نخستوزیر بود و گرایشهایی بهایی داشت – میگوید حتی در زندان هم لخت مادرزاد میخوابید! خودش را لخت مادرزاد میکرد میخوابید بعد هم میگفت ما رشوه میدهیم پول درست میکنیم و... یعنی میگویند آن زمان کسانی بودند به اسم عقلا، میخواستند حتی نصیری رئیس ساواک و کسانی که از کودتای 28 مرداد تا 57 هزاران نفر را کشته بودند و شکنجه کرده بودند یک مرتبه حقوق بشر گل کرده بود و اینها مصادیق حقوق بشر شده بودند. شاه شده نگران این که مردم ایران شعور و لیاقت دموکراسی را ندارند.
ببینید چطوری تعریف میکند، میگوید من با دستیاران خودم درباره راههای ممکن برای اجرای پیشنهاد شاه مشورت کردم آژانس جهانی ارتباطات ایالات متحده احتمالات مختلفی را در ایران ممکن است پیش بیاید در هفتهها و ماههای آینده دارد بررسی میکند نتیجه کلی گرفته شده که ما باید با رسانهها مثل بیبیسی چطوری رفتار کنیم، چطوری برنامهها اجرا کنند؟ ما ادعا میکنیم اینها مستقل هستند ولی داریم مدیریتشان میکنیم ما بگوییم اینها چطوری برنامهها اجرا بکنند و زمانی چه بگویند و چه نگویند و از این قبیل مسائل. یک سند دیگر هم در این باب 22/ اکتبر/ 1978 است از سفارت آمریکا در تهران به وزارت خارجه در واشنگتن مینویسد، موضوع: مخالفین آیا معاملهای در کار است؟ میشود با انقلابیها معامله کرد؟ یک ماه و نیم بعد از این قضیه شاه فرار کرد و یک مدت کوتاهی بعدش امام آمد. امام هم میگفت، گفتند چرا دارید میروید گفت برای این که همه میآیند میگویند نرو، من فهمیدم که باید بروم. چون هرکس از ایران میآید چه آنهایی که با رژیم هستند چه این ملیگراها، لیبرالها، چه آخوندهای ترسوی سازشکار که یک کلمه علیه شاه حرف نمیزنند و رسانههای غربی، همه میگویند که آقا به ایران نروید و رسانههای آمریکا بی.بی.سی همه تحلیلهایشان در این جهت است که نروید. امام میگوید فهمیدم که پس باید بروم. امام در بحثهایش میگوید هر وقت دیدید آمریکا، انگلیس، رسانههای اسرائیلی دارند از شما تعریف میکنند بدانید یک غلطی کردهاید. اگر میبینید آنها دارند تلاش میکنند شما به مجلس بروید – اینهایی که در اسناد مجلس اول است – میگوید بدانید یک غلطی کردهاید! سریع خودتان را اصلاح کنید. چیزی که آنها تعریف میکنند و خوششان میآید حتماً خیانت به این ملت است چون اینها از اول به این ملت و ملتهای دیگر ستم کردهاند. میگوید یک هیئت مشترکی از ایران به پاریس رفت که خمینی را ببیند. سخنگویانی از جبهه ملی، از نهضت آزادی، از گروههای لیبرال، گروههای مختلف، و همینطور از طرف شریعتمداری و آخوندهای دوستان روحانی در حوزه که طرفدار رابطه با آمریکا هستند و میگویند خمینی افراطی است! اینها پاریس رفتند با خمینی مذاکره کردند خمینی به هیچ کدامشان اعتنا نکرده، و به همهشان گفته اول باید بگویید که شاه باید برود بعد اجازه میدهم بیایید با من صحبت کنید. هر کدامتان میخواهید به ما و به ملت ایران بگویید شاه بماند رژیم بماند یک کمی اصلاحات بکند ما این را نمیپذیریم این رژیم قابل اصلاح نیست و باید برود. اول باید بگویید که سلطنت، دیکتاتوری تمام است و باید جمهوری باشد، جمهوری اسلامی و مردم باشد، این را بگو حالا بیایید توی جلسه ببینم چه میگویید! حالا آنها میخواستند به امام بگویند همین را نگو! امام میگفت شرط آمدنتان در جلسه این است که باید این را بگویید این خط قرمز انقلاب است. اسناد لانه میگوید خمینی افراطی است و این آدم نه حاضر است با ما کنار بیاید نه با شاه کنار میآید نه با سلطنت کنار میآید نه با اسرائیل کنار میآید، هیئت مشترک برای پاریس ایران را ترک میکند. پیش امام میروند، امام به حرف هیچ کدامشان گوش نمیکند. بعد بعضی از این جبهه ملییون آقای سنجابی اینها بیرون آمدند و گفتند ما با امام مذکراتی کردیم و دو طرف به توافق در مسائلی رسیدند! امام بیانیه دادند آن موقع اعلام کردند گفتند ما با هیچ کس هیچ مذاکرهای نکردیم و نه مذاکرهای داریم! اینها آمدند ما گفتیم اینها هم قبول کردند و رفتند بیرون! یعنی برای خودمان دارند این وسط بازی درمیآورند که شما هم جزو رهبران انقلاب هستید بعداً با هم تفاهم کنیم، یک کم حق، یک کم باطل! یک کم آمریکایی، یک کم انتقاد از آمریکا نه؛ از اول نمیگذارم. امام میگفت من از اول نمیگذارم بلایی که سر انقلاب مشروطه، سر نهضت نفت، سر انقلابهای قبلی آوردید من نمیگذارم سر این انقلاب بیاورید. سر انقلاب قبل، مردم متدین و رهبران دینی قیام میکردند از نهضت مشروطه تا نهضت تنباکو تا حتی نهضت نفت، اولین شهدایشان در خیابان طلبه بودند. انقلاب خود ما هم سال 56 اولین شهدایش طلبه بود در قم. میگوید همه انقلابها را مردم دینی و مذهبی میآیند میکنند بعد که به یک جایی میرسد یک مرتبه چهارتا جاسوس و غربزده و لیبرال میآیند سر کار، و از طرف انقلاب حرف میزنند، امام میگوید انقلاب مشروطه یک انقلاب دینی بود، بعد انقلاب میشود یک شبهه انتقال قدرت انگلیسی از قاجار به پهلوی! امام میگفت من دیگر نمیگذارم با این انقلاب، همان کار را بکنند. میگوید گزارش رفتن مهندس بازرگان و دکتر میناچی برای پاریس، برای طرح مسائل حساس با آیتالله خمینی، میگویند اینها آمدند خودشان به ما گزارش دادند. مرحوم بازرگان رئیس کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر، میناچی صندوقدار و دوست نزدیک شریعتمداری است و میگوید گفت که ما باید یک کاری کنیم رهبری انقلاب از دست خمینی با دست شریعتمداری و ماها بیفتد چون ما عقلا و میانهرو هستیم! ما افراطی نیستیم. ما میگوییم جز زیر سایه آمریکا و با همکاری آمریکا نمیشود کار کرد. میگوید آنها مأموریت سیاسی آشتی دادن داشتند. یکی از اعضای هیئت مدیره به کارشناس سیاسی استمپپل، از عوامل سیا در تهران است که جزو همین گروگانها بود در 22 اکتبر گفت که جبهه ملی تماس مرتبی با خمینی داشته از وقتی که به پاریس آمده، بعد میگوید ما خیلی تلاش کردیم که مواضع خمینی نرم بشود که دیگر نگوید شاه برود، دیگر نگوید آمریکا منفور این ملت است. خمینی دولت اسلامی و نظر مردم؛ و این دوتا هیچ کدام به منافع آمریکا نمیسازد. نظر مردم یعنی چه؟ مردم عواماند و شعور دموکراسی و حقوق بشر ندارند. اسلامی هم که خمینی میگوید اسلامی است که شما عقلا و میانهروها میگویید، یک اسلام ضد آمریکایی و ضد شاه است. میگوید برنامه باید این باشد که خمینی خواستهاش را راجع به دولت اسلامی تصحیح کند. از یک کلیاتی حرف بزند، یک اسلام مبهم، یک جمهوری اسلامی مبهم کلی روی هوا! دنبال مصادیق انقلابیاش خیلی نیاید. منبع ما گفت (منبع سیا) اگر این تغییرات تأیید شدن راه برای هیئت میانهروها (به اصطلاح این اسمها را میگوید) برای نوعی ائتلاف بین این رهبرانی که مورد قبول آمریکا هستند با خمینی باز شود منبع فکر میکرد باید حداقل همکاری را با خمینی بکنیم تا ببینیم میشود کار به جایی برسد که کمکم جای خمینی را شریعتمداری بگیرد که هم مرجع تقلید است و هم مقلد دارد، رساله دارد، ولی او میگوید هم شاه بماند و هم با آمریکا ما خوب هستیم! میتوانیم رهبری این نهضت را عوض کنیم؟ میتوانیم یک کاری کنیم خمینی افراطی به نظر برسد و رابطهاش با مردم قطع شود؟ خودش در سندهای دیگر میگوید متأسفانه نمیشود ما چه کار کنیم که از دست خمینی در بیاید، مردم فقط خمینی را قبول دارند و هیچ کس دیگر را قبول ندارند. میگوید هرکس اگر بخواهد با خمینی و امام زاویه بگیرد که همه بفهمند ضد حرفهای امام است، ملت ایران کلاً آنها زیر پا میگذارند. هرچی میگوید مردم قبول دارند منتهی ما امیدواریم که برررسی ما این را میگوید که 70 درصد ملت واقعاً با خمینی هستند و بقیه هم تحت تأثیر جو هستند. ولی برنامه ما این است که اگر بشود ظرف سه هفته آینده – نمیدانم آن موقع آنها منتظر چه بودند؟ در این سه هفته چه کار میخواسته بشود؟ حالا باید باز اسناد را ببینیم که چه بوده است – میگوید ما امیدواریم ظرف سه هفته آینده، 70 درصد طرفدار خمینی به نصف برسند. یعنی بشوند 35 درصد، و تا سه سال آینده این رژیم باید سرنگون شود! و خود ملت بخاطر مشکلات اقتصادی در برابر اینها بایستند. تحلیل امام مبنایش این بود که آنچه که اینها برای مأموریت دانشگاهها تعریف کردند که عامل پیشرفت باید باشد عامل پیشرفت معرفت انسانی، عامل شکلگیری جامعه علمی باشد، اندیشههای تازه طرح کند، مشکلات یک ملت را حل کند، سنت علمی نقّادی را، کرسیهای آزاداندیشی، نقد، گفتگو را در همه عرصهها فعال کند، پاسخ علمی برای مشکلات جامعه، برای ترافیک، برای آلودگی هوا و محیط زیست، برای طلاق، برای اعتیاد، برای رشوه، برای بینظمی، برای مشکلات ترافیک و... خب برای اینها فکر کنید و راهحلهای علمی و اجتماعی پیدا کنید ما یک جامعه علمی و اسلامی هستیم. هرچه علمیتر، هرچه اسلامیتر، هرچه اخلاقیتر، به آن سمت برویم. آفرینشهای ادبی و هنری داشته باشد، خلاقیتهای فنی و کاربردی داشته باشد و پیشرفت واقعی، ترجمه هم بکند عیبی ندارد، بورسیه هم بشود، سفر هم بکند، رابطه هم با همه دانشگاههای جهان داشته باشد اما همهاش که ترجمه و واردات نباشد! امام اعتراض کرد و گفت یک دانشگاهی را برای ما ساختید که تمام این مغزها کپک زده و تار عنکبوت بسته است! فقط ترجمه میکنیم. مشکلات این جامعه – تازه آن موقع که دانشگاهها اینقدر هم نبودند- امام میگوید اینها 30 سال است دانشگاههای به اصطلاح مدرن آوردند، محصول این دانشگاهها بعد از 30 سال کو؟ امام میگوید هنوز برای ابتداییترین بیماریها پولدارها و حکومتیها بلند میشوند میروند اروپا و آمریکا! خب میگوید 35 سال است دانشگاه ساختید به چه درد ملت خورده است؟ در رشتههای علوم انسانی آدم تربیت میکنید ولی مشکلات انسانی اجتماعی را نمیتوانند درست حل کنند. در مهندسی دانشجو درست میکنید تمام قطعات همه چیز وارداتی و مونتاژ است. وقت آن است که ما بفهمیم این دانشگاه را برای پیشرفت این مملکت نساختند. این دانشگاه را ساختند برای وابستهتر کردن این مملکت. خروجیاش دانشجویی است که بزرگترین آرزوی او رفتن به غرب است. بزرگترین آرزویش این است که مفت بخورد. خب ما باید این مسیر را اصلاح کنیم. دانشگاه باید خروجیاش دانشمندان و پژوهشگران صالح عاقل علمی مبارز باتقوا، با شرف باشند که مشکلات مردم خودشان را بتوانند حل کنند نه مشکلات آنها را حل کنند. مشکلات این ملت را حل کنند. ما باید دنبال چنین دانشگاهی باشیم. دانشگاههایی که برای ما ساختند بیشتر ابزاری بود برای غارت بیشتر کشور! غربیتر کردن کشور نه ایجاد رشد و استقلال. راجع به آدمها بحث نمیکند، آدمها آدمهای خوبی هستند اکثراً حُسن نیت دارند میخواهند بروند دانشگاه درس بخوانند زندگیشان را بکنند به او آقای دکتر بگویند، خانم مهندس بگویند، حق هم دارد، هم زندگی خودش را تأمین کند و هم اگر شد مشکلات ملت را برطرف کند. ولی سازمان پژوهش و آموزش و به نحوی است که خروجی آن این نیست، درست خلاف حرفهایی است که میزنند. خروجی آن وضعیتی که آمریکا و انگلیس با کمک شاه دانشگاهها را طوری ساختند و تربیت کردند و پیش بردند که عملاً از توی آن غارتگر و کمک به غارت بینالمللی بیرون بیاید در خارج و داخل پارک و ویلا روی اجساد مظلومین بنا کنند. بانکهای خارج کشور را از دسترنج این مظلومین پر کنند. صرف عیاشی و هرزگی خودشان و وابستگانشان در حکومت و در بین اشراف و اقشار به اصطلاح تحصیلکرده بکنند. اگر مجلس و دولت و قوه قضائیه و ارگانهای حکومتی در ایران، از دانشگاههای درستی، دانشگاههای اسلامی – ملی به معنای صحیح آن، نه آنچه امروز در برابر ملت و اسلام عرض اندام میکند اگر در این دانشگاهها تربیت میشدند و به مراکز قوای سهگانه میآمدند امروز ما غیر از امروز و میهن ما غیر این میهن بود و محرومان ما از محرومیت رها، بساط ظلم و فحشا و عشرتکدههای علنی که هریک برای تباه کردن نسل جوان فعال کافی است درهم پیچیده میشد و این اِرث کشور برباد ده و انسانبرانداز به این ملت نمیرسید. آمریکا و انگلیس و شاه دانشگاهها را طوری بنا کردند که دانشگاهها به جای این که به نفع ملت تمام بشود به ضرر ملت تمام میشد تمام مقامات حکومت شاه که قراردادهای استعماری امضاء میکردند متأسفانه از توی دانشگاهها بیرون آمدند. دانشگاه باید در خدمت ملت میبود ولی در خدمت دشمن ملت آن را قرار دادند. دانشگاهها اگر اسلامی انسانی ملی بود هزارها مدرس به جامعه باید تحویل میداد که در همه رشتهها مشکلات مردم حل بشود. آموزش کشاورزی، آموزش فنی حرفهای، آموزش مسائل مختلف، خب همین الآن مسائل دانشگاهها چطور مدیریت میشود؟ میتواند صدها و هزاران مدرس به جامعه تحویل بدهند که تمام مشکلات این مردم را با راه حل اسلامی و با همین امکانات و استعدادهای ایرانی حلش کنند ضمن این که ارتباط با جهان هم برقرار باشد ولی متأسفانه طوری دانشگاهها و دبیرستانها را طوری ساختند و به دست کسانی اداره کردند و عزیزان ما به دست کسانی تعلیم و تربیت میدیدند که جز اقلیت مظلوم و محرومی، همه از غربزده و شرقزده با برنامههای دیکته شده در دانشگاهها کرسی داشتند و جوانان مظلوم ما در دامن گرگها تربیت میشدند و وابستههای ابرقدرتها و آمریکا بودند. سر کلاس استاد مدام در سر دانشجو میزند که ما نمیتوانیم آنها میتوانند! ما نسبتاً در ذیل سایه آنها میتوانیم! و میگوید چنین کسانی را به کرسیهای قانونگذاری و حکومت و قضاوت تکیه دادند و بر وفق دستور آمریکا اینطوری رژیم پهلوی ساخته شد و جلو آمد. بعد از انقلاب، دانشگاهها را از چنگال جنایتکاران نجات دادیم و خارج کردیم ولی تازه کار شروع شده تمام نشده است! بعضیها فکر کردند 22 بهمن پایان انقلاب است، امام میگوید این آغاز انقلاب و نظامسازی است و ملت و دولت واجب است در همه اعصار پس از این، که دیگر نگذارید عناصر فاسد از مکتبهای انحرافی، با گرایش به غرب یا شرق، طرفداران آمریکا در دانشگاهها، دانشسراها، در مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند. از قدم اول جلویشان بایستید جلوگیری کنید تا مشکلی بعداً پیش نیاید. امام میگوید اگر مسئولین رسمی در وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم، دانشگاه آزاد و مقامات همهشان در برابر انحرافات در دانشگاهها کوتاهی کردند یا منحرف شدند خود دانشجویان به صحنه بیایند. این را در وصیتنامهشان هم صریح میگویند. وصیت این جانب، - این جمله امام است – وصیت این جانب به جوانان عزیز دانشسراها، دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام کنند تا استقلال و آزادی خودشان و کشور و ملتشان مسئول باشد. یعنی اگر میبینید مسئولین حکومتی هم در این مباحث کمک میکنند یا سکوت میکنند اول تذکر بدهید، نهی از منکر بدهید، اعتراض کنید، بیانیه بدهید، تحصن کنید، افشا کنید، نایستید و بگویید که خیلی خب ما گفتیم ولی مسئولین عمل نکردند! مسئولین همیشه در دولتهای قبل، این دولت، مجلسهای قبل، این مجلس، قوه قضائیه، همه جا، شورای انقلاب فرهنگی، اگر داد نزنید میخوابند! من اینها را میشناسم. میخوابند و قشنگ خروپف راه میاندازند. وسط بحران میخوابند میگویند ما جلسه تشکیل دادیم وظیفهمان تمام شد! امام میگوید ساکت نشوید، بر همه ما لازم است به متصدیان کمک کنیم برای همیشه، دیگر نگذارید دانشگاهها به انحراف کشیده شود و هرجا انحرافی به چشم خورد با اقدام سریع به رفع آن بکوشید این امر حیاتی باید در مرحله اول به دست پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام بشود که نجات دانشگاه از انحراف، نجات کشور و ملت از انحراف است اگر دانشگاهها را از دست بدهیم کل این کشور و انقلاب، همه از دست رفته است. هسته اصلی و پایه اصلی دا نشگاهها و دانشسراهاست. با دعوا و قلدری نه، کار علمی و کار فکری، اما وقتی میبینید گوش نمیکنند اعتراض کنید. این جانب به همه جوانان و نوجوانان در مرحله اول؛ در مرحله دوم به پدران و مادران و دوستانشان و اساتیدشان، در مرحله سوم؛ به دولتمردان و روشنفکران که دلسوز کشور باشند وصیت میکنم مراقب باشید کشورتان را از آسیبها با جان و دل نگه دارید؛ دانشگاهها را سالم کنید و سالم به نسل بعد بسپارید. به همه نسلها و سلسله نسلها توصیه میکنم برای نجات خود و کشور عزیز و اسلام آدمساز، دانشگاهها را از انحراف به غرب به آمریکا و شرقزدگی پاسداری کنید با این عمل اسلامی انسانی دست ابرقدرتهای بزرگ را از این کشور قطع کنید. امام صریح در وصیتنامهشان میگوید یک کاری کنید آمریکا از شما ناامید بشود. یک کاری کنید آمریکا از دولت و مجلس و حکومت ایران و قوه قضائیه مأیوس بشود از دانشگاههای ما مأیوس بشود. دانشگاهی که محصول آن فارغالتحصیلان ی باشند که رفاهطلب، مدرکپرست، خودخواه، چه کار کنم من مشهور بشوم، من محبوب بشوم، من مرفه بشوم، اصلاً نگران گرسنهها و فقرا و ملتهای مظلوم دیگر و ملت خود ما نیستند، به مشکلات کشور فکر نمیکنند. میگوید ما دو تیپ آدم و دو تیپ دانشجو داریم، یک عده میگویند برای ما چه کار کردید؟ یک عده سؤالشان این نیست مسئلهشان این است که ما برای شما چه کار کردیم؟ ما برای جامعه چه کار کردیم؟ ببینید دوتا تیپ دانشگاهی داریم، آخوند و روحانیاش هم همینطور است. همه مردم، جوانها و نسل جوان دو تیپ هستند. یک عده میگویند خدا برای ما چه کار کرده؟ انقلاب برای ما چه کار کرده؟ پدر و مادرم برای من چه کار کرده؟ دیدید بعضیها به پدر و مادرهایشان میگویند برای ما چه کار کردید؟ همه باید برای اینها کار کنند! یک تیپ هم هستند مدام از خودشان میپرسند من برای خدا چه کردم؟ من برای این ملت و این کشور چه کردم؟ من برای پدر و مادر چه کار کردم؟ من برای دوستانم، برای فقرا، برای ملتهای دیگر چه کار کردم؟ آن دانشگاهی اسلامی است که خروجی آن دانشگاهیانی باشند که مدام از خودشان بپرسند من برای این ملت، برای گرسنگان، برای فقرا در کشور، برای مظلومین جهان، برای اصلاح امور کشور من چه کردم. مراقب باشید این دو تیپ دوم سر کار نیایند، در دانشگاهها استاد نشوند، مراقب باشید اساتیدی در کلاسها مسلط نشوند که به دانشجو جرأت فکر کردن نمیدهند، جرأت سؤال کردن نمیدهند، به دانشجو اجازه نمیدهند نوآوری کند، اختراع کند، مشکلات جامعه خودش را حل کند، پایاننامههایش را همه در جهت گرفتن امتیاز از نهادهای رسمی غربی است و مقدمات برای بورسیه و رفتن و حل مشکلات آنها باشد. آنها میگویند ما یک پروژهای داریم هزارتا پایاننامهها در این پروژه خودمان برای خودمان میخواهیم. اینها همه تلاششان این است که از آن هزارتا چهارتایش میشود که پژوهش و پایاننامه ما باشد که آنها از ما قبول کنند؟ این دانشگاه به چه درد این ملت میخورد؟ هزینهاش را ملت از بیتالمال بدهند و نانش را آنها بخورند؟ دانشگاه وقتی اسلامی است که خروجیها، پایاننامهها و پژوهشهایش – لااقل اغلب آنها- در جهت این باشد که بگوییم هر پایاننامه و هر پروژه کدام مشکل این کشور را حل کرده است؟ این پژوهش،این مقاله، این کار، این مشکل این کشور را حل کرد. یک مشکلی از این ملت حل کنید. امام میگوید این ملت ولیّنعمت شما هستند، این ملت، این فقرا، پدر و مادر فقیر گرسنه در روستاها و شهرستانها پدر خودشان را در میآورند که بچه خودش دانشگاه برود بعد این میرود تا دکترایش را میگیرد یادش میرود که اصلاً مسئولیتش در برابر خانوادهاش، ملتش و مظلومین عالم چیست؟ دوتا دانشگاه داریم که خروجیهایش اینطور آدمها باشند یا آنطور آدمها؟ دنبال عیاشی خودش باشد یا دنبال خدمت به خلق باشد؟ البته اینها بخشیاش تلاش و فرهنگسازی در بین دانشجویان و اساتید است و بخشیاش هم به مسئولین مربوط است. ما چقدر در همین شورای عالی انقلاب فرهنگی بحث شد، از بالا گفتند، رهبری گفتند که رشتههای دانشگاهی را بر اساس نیازهای کشور طراحی و برنامهریزی کنید. همینطور گُر و گُر، کیلو کیلو دانشجو در هر رشتهای که استاد داری، ساختمان داری نگیر، ببین مملکت چه میخواهد؟ اصلاً امکان اشتغال چه رشتهای و چقدر هست؟ کشور به چه چیز نیاز دارد؟ کاش غربی بودید غربیها هم اینطور احمقانه عمل نمیکنند، غربزدهها اینطور احمق هستند، غربیها اینقدر احمق نیستند اتفاقاً غربیها در این قضایا کاملاً محاسبه میکند و مشکلاتش چیست؟ تعداد دانشجو در هر رشتهای که میگیرد، در هر سطحی، به حسب نیازش است منتهی غربزدهها که خیلی وقتها بر ما حاکم هستند بودند و هنوز هم هستند، اینها نه آن شعور غربیها را دارد، چون آنها نفت ندارند که الکی همینطور پول خرج کنند، او سر هر پایاننامهاش باید حساب و کتاب کند و جواب بدهد، پایاننامه تو باید یک مشکلی برای آن کارخانه را حل کند، تو مشکل فلانجا را حل کنی تا خرج دانشگاه در بیاید، اما اینجا چون مال مفت است و پول مفت است و به مفتخوری عادت کردیم، هیچی راحت. سالهاست میگویند رشتههای دانشگاهی را ببینید نیاز کشور چیست در کدام رشته چقدر آدم میخواهیم؟ پژوهشها و پایاننامهها چه ربطی به مشکلات این جامعه دارد؟ در فلان رشته چقدر دکترا نیاز داریم؟ آن موقع بعضی از مسئولین میگفتند هنوز هم الآن هستند میگفتند که جامعه باسواد باشد بهتر است یا بیسواد باشد؟ چقدر سادهلوحانه؟ آخر کدام سواد؟ به درد کی میخورد؟ بعد نتیجه آن چه میشود؟ وقتی که تختهگاز چشم بسته گاز میدهی میروی و از بیتالمال پول خرجی میکنی یا از خانوادههای بدبخت پول میگیری نتیجهاش این است که یک مرتبه در رشتهای که اصلاً شغل نداری و نیاز هم نداری، یک مرتبه میبینی هزاران نفر با مدرک دکترا در خیابانها بیکار راه میروند در حالی که همین جامعه به دکترا نیاز احتیاج دارد که حتی در آن رشتهها 50تا دکتر ندارد، 50تا متخصص ندارد و آنجا مشکل دارد. این حماقت در مدیریت علمی اینهاست. این نقش جامع علمی را برداشتند بحث کردند که یک نقشه جامع داشته باشیم چقدر در این رشته دکتر میخواهیم؟ در چه رشتهای؟ با چه تخصصی؟ چندتا مهندس میخواهیم؟ در رشته علوم انسانی؟ چون نه آزمایشگاه میخواهد، نه کتابخانه میخواهد، حرف مفت هم خیلی میشود زد! انواع و اقسام مکتبها هست هرچه بگویی زیر یک شاخه یک مکتبی قرار میگیرد. حالا مهندس و دکتر خیلی نمیتوانند چرت و پرت بگویند چون بالاخره تهش دوتا پل میسازی میریزد میفهمند یقهات را میگیرند میگویند تو مهندسی یا از کنار خیابان بلند شدی آمدی اینجا؟ شش تا پل ساختی 4تای آن ریخت! یا پزشک در اتاق عمل 10تا مریض میبرد جراحی یک دفعه میبینند 4- 5تایش مُرد، میگویند این را بگیرید و دیگر تیغ جراحی دستش ندهید. در علوم انسانی هرچه میخواهی بگو و هرچه میخواهی بکن، بعد هم بگو این قرائت من است! این از زاویه من است! من اینطوری میبینم! خب تو اینطوری میبینی خب این ملت بدبخت چه کار کنند که تو اینطوری میبینی؟ مگر اینها موش آزمایشگاهی تو هستند، این چون آزمایشگاه نمیخواهد هرچه هم بگویی گفتی! خیلی از پایاننامهها هم راحت کپی میزنند، حالا شنیدم در مهندسی هم کپی ماشاءالله زیاد میزنند! خب چرا پول بیتالمال و خانوادهها را هدر میدهید و دادید و هنوز هم دارید میدهید در رشتههایی که اصلاً نه شغل دارند و نه اصلاً این کشور به آنها احتیاج دارد، چرا این کار را میکنید؟ میگوید باید آمار بدهیم که ما اینقدر دانشجو و اینقدر فارغالتحصیل داریم، یک مرتبه در بعضی از رشتهها تعداد دکتری را ده برابر کردند. در دانشگاههای درجه یک تخصصی دنیا بروید ببینید مثلاً 100 سال است تعداد دکتری که در یک رشته میگیرد تغییر نکرده است. این خیلی جالب است. مثلاً در یک رشتهای 100 سال پیش، 90 سال پیش، 25 تا دکتری میگرفته الآن مثلاً 26 تا شده است ولی اینجا ماشاءالله 10 تا میگرفته الآن هزار و دهتا میگیرد! پاسخگوی کسی نیستند. امام میگوید آن دانشگاهی اسلامی است که بفهمد این دانشگاه به چه درد خودش میخورد و به چه درد این جامعه میخورد. دانشگاه آمریکایی انگلیسی که اینجا میسازند نه آن که برای خودشان میسازند، چون آنهایی که برای خودشان میسازند یک جوری میسازند که به درد خودشان بخورد ولی آنچه که در دانشگاههای ما ساختند دانشگاههای استعماری ساختند برای این که این کشور هی بیربطتر، هی از نیازهای واقعیاش دورتر، هی وابستهتر، هی غربزدهتر بشود. دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که هر قدمی که برمیدارد هر پروژه و پایاننامهاش باید معلوم باشد کدام مشکل اجتماعی، اقتصادی، صنعتی، علمی، پزشکی، انسانی، خانوادگی این جامعه را یا جوامع بشری را حل کند. به درد این مردم چه میخوری؟ هیچی به ما می گویند خانم دکتر! آقای دکتر! خب من الآن چه کار کنم که تو دکتر شدی؟ تو برای این ملت چه کار میکنی؟ استادت چه کار میکند؟ استادی که سر کلاس مدام توی سر دانشجویش میزند که حتی نگویید ما میتوانیم! مسئولین جمهوری اسلامی میگوید ما فقط آبگوشت بزباش میتوانیم درست کنیم! رسماً یکی از مسئولین رده بالای اقتصاد کشور فرمودند که چی هست که هی میگویید ما میتوانیم ما میتوانیم! ایرانی فقط آبگوشت بزباش میتواند درست کند! خب ما با اینها طرف هستیم.
عرضم را با این عبارت امام ختم کنم: میگوید برای من این مطلب به شکل معماست همه این ملتها و دولتها میدانند یک دردی دارند و این که ما را به اسم اصلاحات، به اسم مدرن شدن و مدرنیته شدن، به اسم غربی شدن ما را عقب نگه داشتند حتی نمیگذارند دانشگاهها و مدیران ما مثل خود غربیها عمل کنند. حالا او مادی هست اخلاق و خدا و آخرت کاری به قیامت ندارد، همه اینها را در حاشیه گذاشته است اما در عین حال، هم ظواهر را حفظ میکند. من دو هفته پیش هلند شهر دِلِفت رفتم، شهر دانشگاهی است. بچهها میگفتند در این شهر، کشوری که اصلاً دینی و مذهبی نیست، کشور دینی نیست سکولار کامل است در آمستردام مواد مخدر مثل نان و پنیر در مغازهها میخرند و میفروشند. نایبالزیارهتان بودم رفتم دیدم! اصلاً در مغازه مثل این که کالباس و نوشابه میگیری مواد مخدر است! در کافی شاپ میروند سفارش میدهند انواع و اقسام مواد مخدر میآورند. یک خیابانی در آمستردام است خانمها و پسرها برهنه و نیمه برهنه پشت شیشه نشستند و مثل جاروبرقی قیمت دارند. انسان پشت شیشهها، بردههای جنسی، همه قیمت دارند تا سر خیابانشان رفتم منتهی چون خیابان بدنام بود دیگر داخل آن نشدم گفتم حالا یک کسی اینجا عکس ما را بردارد! داخل خیابان نرفتم ولی تا سر خیابان رفتم. ولی عکسهایش را آوردند من دیدم. انسانها پشت ویترین نشستند مثل مغازه! دقیقاً روی صندلی، چهارساعت مینشیند همه میآیند برانداز میکنند میگویند بچرخ، سرت را بگیر بالا، قیمت چنده؟ تخفیف میدهی؟ و... عین بازار بردهدارها! خب این دین در جامعه که نیست، همین جامعه در همان شهر، گفت دانشگاه ما، اینجا یک دانشگاه مهم مهندسی هست ساختمانش را داشت میساخت ارتفاع ساختمان از ارتفاع کلیسای شهر داشت بالا میرفت شهرداری جلوی آن را گرفت. جامعهای که میگوید دین کشک است! ولی گفت هیچ ساختمانی در شهر، از ساختمان کلیسا نباید بلندتر بشود. دستور دادند دو – سه طبقه دانشگاه را در هلندی که اصلاً یک کشور لامذهب آن هم در این حد که گفتم، ولی میگوید ساختمان دانشگاه از ساختمان کلیسا نباید بالاتر باشد دو طبقهاش را باید تخریب کنند میگفت اصلاً باید معماریاش را عوض کند. خب او اینطوری میکند به سنتهای ولو الکی و حاشیهایاش احترام میگذارد. در دانشگاههای اروپا هیچ پایاننامهای نوشته نمیشود که همینطور روی هوا بنویسند بعد بگویند ما پایاننامه دادیم! چون پولش باید دربیاید. این چه معمایی است، چه کار کردند که همه چیز ظاهرمان را درست کردند دانشگاه! پژوهشگاه! اتومبیل! هیچ چیز را نگذاشتند فرهنگ درستش توی این مملکت بیاید. دانشجویانی که دارند هستهای اتمی میخوانند، فیزیک میخوانند تازه زمن شاه، آمدند پیش من توی پاریس، چند دستهشان، میگویند اجازه نمیدهند 30 تا رشته در حوزه فیزیک و هستهای فقط میگذارند در دوتا رشتهاش ما درس بخوانیم، بقیه را نمیگذارند ما بیاییم، با این که رژیم هم وابسته به اینهاست! برنامه این بوده، برنامه آمریکا این بوده! آقا رابطه با آمریکا، کدام آمریکا؟ این آمریکا، میخواهند چهره آمریکا را بزک کنند! عفریته است! با آرایش میخواهید قیافهاش را درست کنید؟ بوی گند میدهد، یک جنازه را هی آرایش کنید، برنامه اینها این بود ملت ما را به هر وسیلهای که توانستند عقب نگه داشتند، در علم، در صنعت، در اقتصاد، در اخلاق، مراکزی که ذخایر زیر زمین است و روی زمینش مردم ما به فقر و مسکنت زندگی میکنند و زیر پایشان دارد غارت میشود و واشنگتن و لندن و تلآویو را دارد آباد میکند. اقتصاد غرب را دارد میچرخاند. مراکز دانشگاهی و تعلیمی و مدارس ما را طوری ساختند که جوانان ما از رشتهها و تخصصهایی که به درد کشور ما نمیخورد محروم بشوند. اصلاً نمیفهمند مشکلات کشور چیست؟ دانشجوی کشاورزی تربیت میشود تا عمرش توی مزرعه نرفته، نه بیل زده نه بیلزنی را دیده! این میخواهد کشاورزی این مملکت را درست کند. وضع کشاورزی ما را آن طور کردند به اسم اصلاحات به فساد کشاندند، همه نیروی انسانی ما را به هدر داد. همهاش را آمریکا مدیریت کرد. گفت این ملت و این نسل و این دانشگاه نباید جدی زنده باشد، اینها برنامهای بود که مأمور اجرایش بودند این پدر و خصوصاً این پسر (رضاخان و شاه) خوب اجرا کردند منتهی مطابق دلخواه اربابها عمل کردند. این که در کتابش نوشته "مأموریت برای وطنم" که آن کتاب را هم برایش نوشتهاند! این کلمه صحیح است، واقعاً برای وطنش مأموریت داشت و میگوید چه کسی این مأموریت را به او داد؟ آمریکا. تمام این مأموریت را به همه کشورها دادند. شما میدانید اقلاً صرفنظر از 2500 سال که شاهان آمدند چه کردند، در همین پنجاه و چند سال این رژیم، برنامه این بود زیر نظر آمریکاییها، زیر نظر انگلیسیها و اسرائیلیها که وضعیت ایران را به آشوب و تباهی بکشند همه چیز ما را از بین ببرند و بردند. کشاورزی ما را که شما میدانید به اسم اصلاحات چه به روزش آوردند، به اسم پیشرفت و تمدن و مدرنیته، همه چیز را، همه جا را عقب مانده نگه داشتند، الآن از هرجا، هرکس، هر گروهی میآید میگوید وضع ما از وضع آنجا بدتر است. میگوید از هرجای ایران، هرکس میآید اینجا با من حرف میزند میگوید منطقه ما بدترین جای ایران است. هرکس میآید از آن جای دیگر میگوید بدتر است! کردستان میآیند همین را میگوید، بختیاری همین را میگوید، بلوچستان میگوید، خوزستان میگوید، خراسان میگوید، این یعنی که در همه جا این عقبماندگی است، این نگه داشتن مردم در فقر، غارت ذخایر این ملت، دادن آنها به دشمنان اسلام به طور رایگان، این کار را کرد. و بعد میگوید ما تا نتوانیم دانشگاههایمان را درست کنیم و حوزه درست نشود، این دوتا، ما نمیتوانیم مشکلات این کشور را حل کنیم، نمیتوانیم تمدنسازی کنیم و آمریکا بزرگترین مانع تمدنسازی ماست و میخواهد ما مدام عقب و عقبتر برویم.
والسلام علیکم و رحمه الله
هشتگهای موضوعی